ارسال به دوست  نسخه چاپي 

موقعیت مهدی

چند شب قبل مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر از شبکه نمایش تلویزیون پخش می‌شد و مثل هر سال در هنگام اهدای برخی از جوایز، بهانه اشکال فنی در پخش صدا، کوچ دوربین به اتاقکی خارج از صحنه اصلی به عنوان استودیوی سیار و قطع چندین‌باره برنامه و نمایش فیلم «یه حبه قند» که در آن زمان آن حبه قند حکم زهرمار را برای بیننده داشت، اوقات همه را تلخ کرد! از همه موضوعات اصلی و فرعی این جشنواره که بگذریم از «نام» فیلمی‌ که جایزه بهترین فیلم را به خود اختصاص داد، نمی‌توان گذشت؛ «موقعیت مهدی».

 

 

در اخبار آمده است که در وزارت جهاد کشاورزی، قرارگاهی تحت عنوان «تبیین» راه‌اندازی شده تا دستاوردهای مهم این وزارتخانه را به آگاهی مردم برساند. البته که این کار، بسیار شایسته و درخور تقدیر است اما به عنوان کوچک‌ترین عضو خانواده گندم، آرد و نان کشور، از دوستانی که قرار است آمارها را به مردم ارائه نمایند عاجزانه تقاضا دارم قبل از به زبان آوردن هرگونه عدد و رقم، کمی‌ بیشتر دقت نمایند و فقط به یک گزارش بسنده نکنند و برای اطمینان بیشتر، آمارهای متعدد را با یکدیگر مطابقت دهند و به بخش خصوصی هم اعتماد کنند و نظرات آن‌ها را نیز جویا شوند.

مدتی است چندین مصاحبه از مدیران ارشد دستگاه کشاورزی کشور حول و حوش میزان تولید و خرید گندم در سال آینده، رسانه‌ای شده و اگر کسی با جدیت این مصاحبه‌ها را دنبال کند، تناقض آمار را کاملاً لمس خواهد کرد.  از 14 تا 15 میلیون تن شروع شده و اخیراً یکی از مسئولین علی‌الحساب به 10 میلیون تن رضایت داده و باید منتظر ماند و دید که در آینده این ارقام چه مقدار دیگر بالا و پایین خواهند شد و نهایتاً سال آینده آیا آن‌طور که ادعا می‌شود، عمل خواهد شد و کشور مثل این چند سال اخیر با چالشی به نام واردات گندم روبه‌رو نخواهد بود؟!

 دو ماه پیش در همین صفحه مطلبی نوشتم با عنوان خشکسالی و دروغ، پیشنهاد می‌کنم دوستانی که آن مقاله را نخوانده‌اند در فرصتی مناسب و در صورت امکان اگر به مجله آذرماه دسترسی دارند که بهتر و در غیر این صورت از طریق سایت مجله، آن مقاله را نیز مطالعه نمایند. در هر صورت در آن مقاله نوشته بودم که دادن آمار اشتباه در تولیدات کشاورزی مرتبط با تغذیه مردم علی‌الخصوص گندم، باعث خواهد شد که کشور در فصول غیرمناسب و در اوج افزایش قیمت‌های جهانی، نیاز به خرید اجباری پیدا کند که این امر علاوه بر بار روانی کمبود بر جامعه تولید، میلیون‌ها دلار زیان نیز به بیت‌المال تحمیل خواهد کرد. در دنیای امروز و در حوزه تولیدات کشاورزی، با وجود ماهواره‌های مخصوص هواشناسی و کشاورزی که به صورت لحظه‌ای متر به متر جهان را رصد می‌کنند، دیگر بلوف زدن، چندان جایگاه خاصی ندارد و دلالان بزرگ محصولات کشاورزی، بسیار دقیق از میزان تولید انواع و اقسام محصولات در کشورهای هدفی همچون ایران مطلع هستند و دیگر نمی‌توان با دادن آمارهای جور و واجور، بازار را در اختیار داشت. دلیل این مدعا را می‌توان از کمبودهای هر چند مدت یک بار در یکی از کالاهای اساسی مورد نیاز مردم همچون برنج، گوشت، مرغ، تخم مرغ و غیره سراغ گرفت.

آنچه از ظواهر امر پیدا است، این است که به نظر می‌رسد متاسفانه هنوز برخی از مدیران ارشد و تصمیم‌ساز در دستگاه‌های دولتی، فکر می‌کنند مثلاً اگر آمار‌های تولید را کمی ‌بالاتر و آمارهای مصرف را کمی ‌پایین‌تر اعلام کنند، این کارشان سیاست‌ورزی و نوعی زرنگی است و با این کار می‌توانند برای توجیه کمبودها زمان بخرند و از منظر مالی نیز به فروشنده القا کنند که ما نیازی به کالای شما نداریم!

البته که این کار در چهار دهه قبل جواب می‌داد و قدیمی‌ترهای حوزه گندم، آرد و نان خوب به یاد دارند که در روزهای جنگ تحمیلی، برای مدتی کشور با کمبود شدید گندم مواجه شد و به همین ترتیب نانوایان نیز کمبود آرد داشتند و بیم آن می‌رفت که همچون زمان جنگ جهانی، کشور با بحران نان مواجه شود. تا ورود محموله‌های خریداری شده به کشور نیز چند روز زمان باقی مانده بود و باید این مدت مدیریت می‌شد، باید از یک طرف خیال مردم از فراوانی آرد راحت می‌شد تا به نانوایی‌ها هجوم نبرند و از سوی دیگر دشمنی که از کوچکترین ضعف نیز بهره‌برداری می‌کرد، نباید متوجه این موضوع می‌شد.

شهر تهران بود و سه روز ذخیره استراتژیک گندم. این‌جا بود که عقلای جمع تصمیم گرفتند این سه روز را با مدیریت در توزیع هر روز 10 کیسه آرد به نانوایان و دپوی کیسه‌های گچ به جای آرد در نانوایی‌ها، تا رسیدن آرد از کشور ترکیه مدیریت کنند که انجام دادند و شد و بحران از سر گذشت.

از عقلای جمع گفتم، انسان‌های شریفی که تفکر جامعه بی‌طبقه توحیدی را سرمشق قرار داده بودند و مادیات برایشان پشیزی ارزش نداشت. بسیاری از آن‌ها رفتند و مظلومانه در راه حفظ وجب به وجب خاک این مرز و بوم جانفشانی کردند. یکی از آن نازنین‌های دوران، شهید مهدی باکری بود، شهیدی که وقتی شهردار ارومیه بود در هنگام یک سیل خانه‌خراب‌کن پس از بارانی شدید در ارومیه، همچون کارگری ساده به کمک حادثه‌دیدگان رفت و به پیرزنی کمک ‌کرد که از لحظه ورود به منزل حادثه‌دیده‌اش، وی را دعا می‌کرد و شهردار ارومیه را نفرین!

هنوز موفق به تماشای فیلم موقعیت مهدی نشده‌ام و نمی‌دانم به چه دلیل کارگردان، این نام را برای این فیلم انتخاب کرده است اما می‌دانم که این فیلم مربوط به این شهید گرانقدر است. کسی که 37 سال از شهادتش می‌گذرد و تاکنون جسم زمینی او پیدا نشده و هنوز موقعیتی آشکار ندارد.

پس من برای خود برداشتی آزاد می‌کنم و از نام این فیلم این‌گونه استفاده می‌کنم که اگر مهدی باکری و دیگر یاران شهیدش که هر کدام در چهار دهه قبل، تحصیلات عالی داشتند و به القابی همچون دکتر و مهندس پشت کردند و برادری واقعی برای زیردستانشان بودند، امروز در موقعیتی قرار داشتند که با یک امضا می‌توانستند سرنوشت رزق و روزی مردم را رقم بزنند، آیا اوضاع و احوال اقتصادی کشور این‌چنین بود؟!

به امید روزی که تصمیم‌سازان کشور موقعیت خود را درک کنند و خودشان قضاوت کنند که چهل سال بعد، از آن‌ها چگونه یاد خواهد شد.         

 

ان‌شاءا...

غلامرضا مظاهری