ارسال به دوست
نسخه چاپي
خالیبندی!
چند ماهی است که این داستان بیپایان کارتخوانهای جدید نانواییها، نُقل برخی از مجالس شده و آنچه ظواهر امر نشان میدهد، اگر چه هنوز از این هیاهو برای مردم روغنی داغ نشده اما مثل اینکه برای بعضیها، هم نان و هم آب داشته است!
شنیدهها حاکی است که علاوه بر اینکه مبلغی تحت عنوان 15 درصد از فروش روزانه نان، به وسیله این کارتخوانها محاسبه و به حساب نانوا واریز میشود، مبالغ کلانی هم تاکنون بابت هر دستگاه به حساب فروشنده و نصاب آنها واریز شده است که البته جا دارد دستگاههای نظارتی کشور کمی بیشتر وقت صرف کنند و این موضوع را هم در دستور کار خود قرار دهند! بیصاحبی این نان یتیم و یسیر در کشور به حدی بالا گرفته که فقط مانده از وزارتخانههای ورزش، ارشاد و جهانگردی هم برای آن بیانیه صادر کنند و با افتخار، آمارهای غیرواقعی صرفهجویی را ارائه نمایند! در این مدت چندین مصاحبه و سخنرانی از سوی تعدادی مدیر و معاون بیربط با نان و چند نماینده خام مجلس انجام شد و در آن یک سری آمار ردیف کردند که مرا به یاد موضوعی بامزه انداخت و فکر میکنم ذکر آن در اینجا خالی از لطف نباشد. حتماً شما هم تاکنون اصطلاح «خالی بستن» یا به یک نفر لقب «خالیبند» دادن را بارها شنیدهاید. اگر بخواهیم به ریشه این اصطلاح و اینکه از چه زمان و در کجا به محاورههای روزمره ما وارد شده است برسیم، باید دقیقاً به زمستان سال 1357 بازگردیم. بله، اولین روزها پس از سقوط حکومت پهلوی و روی کار آمدن انقلابیونی که هنوز از نظامیگری هیچ تجربهای نداشتند. در آن روزها که مردم با هجوم به پادگانها و کلانتریها مسلح شده بودند، عموماً اسلحهای که به دست آورده بودند از نوع تفنگ و مسلسل بود و به جهت اینکه اصولاً سلاح کمری در نظام گذشته اسلحهای شخصیتر بود، در نیروهای نظامی و انتظامی، این نوع سلاح بیشتر در اختیار افسران و درجهداران عالیرتبه قرار داده میشد و همانگونه که از اسمش نیز پیدا است، به دلیل حمل این نوع سلاح در غلاف مخصوصی که به کمربند بسته میشود، به سلاح کمری معروف است. طبیعی بود که آن زمان تعداد این نوع سلاح که به کلت، روولور و هفتتیر هم شهرت دارد، بسیار کمتر از تفنگ و مسلسل باشد. از طرفی چون این سلاح جذابیت خاصی نزد جوانان انقلابی آن روزگار داشت، اکثراً علاقهمند بودند که به هر ترتیبی که شده، یکی از آنها را داشته باشند! اما از بد روزگار، چون طالب خیلی زیاد بود و متاع هم خیلی کم پس در این میان، عدهای از این علاقهمندان که دیرتر به اسلحهخانهها رسیده بودند و فقط به جلد یا غلاف خالی دربدار آن دست یافته بودند، برای اینکه به دیگران نشان دهند که مثلاً ما هم کلت داریم و اصطلاحاً قمپزی در کنند، آن جلد خالی را به کمر میبستند و درونش را با چیزی پر میکردند و درب غلاف را میبستند. چون اطرافیان میدانستند که داخل آن جلد، خالی است، به یکدیگر میگفتند که فلانی غلاف خالی بسته و از همینجا بود که اصطلاح خالیبند وارد گفتمان ما ایرانیان شد و تا امروز ادامه دارد و هرشخصی که گفتهاش با کردارش یکی نباشد، محترمانه به لقب «خالی بند» مفتخر میشود! حکایت خالی بستن امروز اما با خالی بستن دیروز از زمین تا کهکشان فاصله دارد. آن که آن روزها خالی میبست، هیچ خسارتی به خود یا سایرین نمیزد بلکه شاید به دلیل همان کار ساده و اطمینان از اینکه پشتش خالی است و زور غالب با وی نیست، رفتار مناسبتری با دیگران داشت و چه بسا در آن روزهای هیجانی و با آن جوانان هیجانزده، اگر آن غلاف پر بود، اتفاقات ناگواری رخ میداد. خالی بستن امروز اما تبعات سنگینی در پی دارد. اینکه با اطمینان به دوربینها نگاه کنیم و آمارهای غلط بدهیم، حاصلش میشود آنچه اکنون با آن مواجه هستیم! قرار بر این بود که وقتی قانون هدفمندی یارانهها، دوباره تکرار میکنم، «قانون» هدفمندی یارانهها (تکرار کردم چون قانون، لازمالاجرا است) اجرا شود، دولت از محل صرفهجویی در خرید گندم و تولید آرد و نان به همان میزان که آن روزگار حدود 3 هزار و 800 میلیارد تومان بود، فقط پرداخت یارانه نقدی به مردم و کمکهای غیرنقدی به عنوان یارانه تولید به بخش تولید داشته باشد. آیا امروز اینچنین است؟! آن مبلغ هرچند که به صورت خرد برای مردم رقمی نیست (ماهیانه 4500 تومان برای نان هر نفر) اما هنوز در مجموع برای دولت رقم 3800 میلیارد تومان و قابل توجه است که پرداخت میشود، بیشک حدود سی برابر آن مبلغ نیز در فصل خرید گندم به کشاورزان پرداخت میشود! در این بین این داستان کارتخوان و واریزهای پول هم قوزی بود بالای قوز که متأسفانه به نظر میرسد پایان کار نیست و ادامه خواهد داشت... اما در ریشهیابی این موضوع که چرا هر سال علیرغم اینکه هزینهها به نسبت سال قبل در حوزه گندم، آرد و نان کشور بیشتر میشود اما بازدهی منفیتر است، چند جمله را در ادامه عنوان میکنم تا شاید گوش شنوایی که دستی توانمند هم داشته باشد، به آن رسیدگی کند! قائم به شخص بودن بسیاری از تصمیمگیریها در این حوزه، توجه نکردن به برنامههای از پیش طراحی شده برای بخش کشاورزی کشور، استفاده نکردن از نظرات کارشناسان پرسابقه، کارکشته و خبره در وزارتخانههای ذیربط کشاورزی و بخش تجارت وزارت صمت به دلایلی کاملاً نامعلوم، اعلام دیرهنگام و نابههنگام دستورالعملها و بخشنامههای مرتبط با این حوزه علیالخصوص در مورد نرخها و تعرفههای واردات و صادرات، اعتماد بیش از حد به آمارهایی که فقط روی کاغذ وجود دارند و با آنچه در واقعیت جاری است فرق بسیار دارد، اهمیت ندادن به هشدارهای دلسوزان بخش خصوصی و غیرخودی و دشمن دانستن آنها، عدم هماهنگی مناسب بین وزارتخانههای کشاورزی، صمت و دارایی، مابقی نیز با شما... در خاتمه همچون دهها بار قبل اعلام مینمایم که یک دوره ششماهه از سهماهه پایانی سال 1389 تا سهماهه ابتدایی سال 1390، آزادسازی کامل این حوزه را همه با هم تجربه کردیم و فکر میکنم به شهادت همه دست اندرکاران، آن دوره، تجربهای بسیار مفید را همراه داشت و اگر آن یکدندگیها و پافشاریهای بیجا نبود، شاید امروز با معضلی به نام یارانه نان در این ابعاد مواجه نبودیم. پس تا هنوز فرصت باقی است، ضمن منطقی کردن مبلغ و روش پرداخت یارانه نقدی نان به مردم، تکلیف آزادسازی یکپارچه این حوزه را هرچه زودتر مشخص نمایید که این روشهای فعلی همه با هم فقط میتواند مسکنی زودگذر برای بیماری باشد که اگر به دادش نرسیم، شاید دیگر دیر بشود... ان شاءا... غلامرضا مظاهری