ارسال به دوست
نسخه چاپي
آمارسازی!
چند روز قبل که نرخ دلار لحظهای در حال افزایش بود، در خبری آمده بود که رئیس کل بانک مرکزی، موفقترین رئیس کل پس از انقلاب اسلامی بوده است و آماری ارائه شده بود که مثلاً تورم نقطه به نقطه پس از انقلاب چگونه بوده و عملکرد در دوره هریک از رؤسای بانک مرکزی چه تأثیری بر تورم کشور داشته و خلاصه اینکه آقای بانک مرکزی دولت سیزدهم، موفقترین پس از انقلاب بوده است! در همین زمان بود که نرخ طلا و ارز، لحظهای در حال صعود بود و به یکباره خبر آمد که آقای بانک مرکزی، استعفا کرده و رئیس جدیدی گمارده شده است! از سوی دیگر چند روز بعد خبری آمد که مشاوری در یکی از وزارتخانهها، گفته روزانه 5 هزار تن آرد یا به عبارتی 50 میلیون قرص نان لواش در کشور گم میشود!
این دو موضوع، مطلبی را به یادم آورد که دوستی تعریف میکرد چند سال قبل، در مجموعهای دولتی که در آن شاغل است، مدیرعامل جدیدی به کار گرفته شده بود! آقای مدیری که ظاهراً مقداری هم از بیماری خودبزرگبینی رنج میبرده است! این آقای نامحترم پس از چندماه قصد داشته آماری از عملکرد مثبتش به مسئولین ارشد کشور ارائه نماید پس مدیران زیرمجموعه خود را جمع کرده و از هر یک در حوزه کاری خود خواسته که آماری به صورت نمودار خطی تهیه کنند. پس از اینکه آمارهای مورد نظر به جناب مدیر ارائه میشود، ظاهراً آنچه روی کاغذ آمده با آنچه در ذهن وی بوده، تفاوت داشته و عملکردش نه تنها مثبت نبوده بلکه نسبت به مدیر قبلی نیز بسیار بدتر بوده است! مثلاً در جایی که انتظار داشته حرکت نمودار رو به پایین باشد (مخارج و هزینه)، حرکت رو به بالا بوده و در جای دیگر که انتظار داشته رو به بالا باشد (صرفهجویی و درآمد) حرکت به سمت پایین بوده است. خلاصه اینکه آقای مدیر با فریاد و تهدید از آنها خواسته که به هر طریق ممکن، این حرکتها را برعکس کنند و آنها نیز برای این کار مجبور شدهاند که آمار نقطه به نقطه تهیه کنند. البته برای رسیدن به نتیجه دلخواه آقای مدیرعامل، مثلاً در جایی نقطه به نقطه خرداد و تیر مدیر دو دوره قبل را با ماه مهر و آبان وی و در جای دیگر عملکرد روز هفتم از فلان ماه تا هفتم فلان ماه مدیر قبلی را با همین مدت در دوران مدیریت وی در آمارها آوردهاند و در نتیجه با معجزه «آمارسازی»، آقای مدیرعامل خودبزرگبین را به نتیجه مطلوبش رساندهاند! هرچند که عمر مدیریت این آقای مدیرعامل به کمتر از یک سال ختم شد و وی به گورستان تاریخ سپرده شد اما متأسفانه ضربهای که از این گونه اشخاص به اقتصاد مظلوم این کشور وارد شده و میشود، تا سالیان متمادی باقی میماند و برای رفع و رجوع خسارتهای وارد آمده در دوران آنها، زحمات بسیار زیادی باید کشیده شود. در شغل نانوایی، برعکس آنچه در ظاهر میبینیم، برخی از کارها بسیار دقیق و با تکیه بر تجربهای به بلندی تاریخ نان در کشور انجام میشود. به طور مثال برای پخت نان لواش، باید از خمیری استفاده کرد که برای تهیه آن در هر یک کیلوگرم آرد باید به نسبت کیفیت آرد یا به قول نانوایان به واسطه میزان آبخور آرد، حدود 600 گرم هم آب به آن اضافه کرد. با در نظر گرفتن این مقدار خمیر که حدود 1600 گرم شده است، وزن چانه نان هم در نظر گرفته میشود. حالا اگر هر چانه نان را 150 گرم در نظر بگیریم، در نتیجه از هر 100 کیلو آرد، حدود 1067 قرص نان لواش تولید میشود و به همین ترتیب هرچه وزن چانه را کمتر کنیم، تعداد نان تولیدی بیشتر میشود. به طور مثال چانه 140 گرم 1142 قرص نان، 130 گرم 1230 قرص نان و نهایتاً چانه 100 گرم 1600 قرص نان. البته با توجه به اوضاع فعلی تولید نان و استفاده از دستگاههای چندکاره به جای کارگر در نانواخانه، بسیار بعید است که امروز در نانوایی لواشپز، وزن چانهای بیشتر از 130 تا 140 گرم باشد اما اینکه چانه نان لواش 100 گرم باشد، به نظرم کمی بیانصافی است. هم از طرف نانوایی که چانه 100 گرمی برمیدارد و هم از طرف مشاوری که بر مبنای چانه 100 گرمی اعلام میکند در روز 50 میلیون قرص نان گم میشود! به نظرم آقایان محترم در دولت که آمار میدهند، بهتر است قبل از اینکه این اعداد و ارقام را رسانهای و عمومی کنند، اول در اصالت و درستی ارقام دقت کنند و بعد هم فقط یک مقدار کم به عواقب این صحبتهای خود فکر کنند! طبق این آمار اخیر، در وهله نخست، مردم فکر میکنند روزانه 50 میلیون نان پخته میشود و بعد ناپدید میشود! در مرحله بعد، طبق این آمار اگر سهمیه روزانه آرد نانوایان را به طور متوسط 300 کیلوگرم در نظر بگیریم، ما در کشور 16 هزار و667 نانوایی داریم که تولید خود را در اختیار مردم قرار نمیدهند و این یعنی اینکه تقریباً 20 درصد از نانوایان این کشور متخلفاند و از همه مهمتر اینکه این میزان تخلف نشاندهنده ناتوانی و ناکارآمدی همه دستگاههای ذیربط است. همچنان اعلام میکنم که به جای این آمارسازیها و در بوق و کرنا کردن ناتوانی خود در اداره نان کشور و خلق تصمیماتی همچون استفاده از دستگاههای کارتخوان که از ابتدا مشخص است آینده روشنی ندارند، تنها راه حل نهایی، منطقی کردن مبلغ و روش پرداخت یارانه نقدی نان به مردم است که میتوان با استفاده از تجربیات کشورهای دیگر همچون مصر و ترکیه و با آزادسازی یکپارچه این حوزه، هرچه زودتر تکلیف را مشخص کرد. دوباره میگویم که استفاده از هر روشی همچون این روشهای فعلی، فقط مانند قرص مسکن است که درد بیمار را کاهش میدهد! ان شاءا... غلامرضا مظاهری