ارسال به دوست نسخه چاپي
هوشمندسازی!
چندین سال قبل مقالهای داشتم تحت عنوان «چوبخط» و در آن توضیح داده بودم که سرمنشأ مثال معروف پر شدن چوبخط، نانواخانه بوده و کارکرد چوب خط هم بدین صورت بوده است که تقریباً همه نانواها به برخی از خانوارها یک تکه چوب نشاندار به طول تقریبی 20 سانتیمتر میدادند و خانواری که از آن چوب اعتباری استفاده میکرد، میتوانست به صورت نسیه نان را خریداری کند. پس از هر بار خرید، نانوا با چاقو روی آن چوب، خطوطی به تعداد نانهای دریافتی ایجاد میکرد و در آخر هرهفته یا ماه، بزرگتر خانواده یا شخصی که بانی خیر بوده، با ارائه آن چوب و محاسبه تعداد نانهای دریافت شده، وجه مربوطه را پرداخت و با نانوا تسویه حساب میکرد.
در برخی از مواقع، تعداد نان داده شده به مشتری از حد مورد نظر نانوا بیشتر میشد و نانوا به آورنده چوب تذکر میداد که مثلاً به پدرت بگو شاطر فلانی گفت چوبخطتان پر شده است و سری به من بزن. البته ناگفته نماند که در اکثر مواقع آن بانی خیر، شخص نانوا بود و به نوعی طبق قرار دلی خود با پروردگارش، بخشی از درآمدش را به صورت یارانهای نانوشته به برخی از اهالی محل میپرداخت... گرچه امروز دیگر از آن چوبخطها خبری نیست و جای خود را به روشهایی دیگر دادهاند اما اصطلاح «پر شدن چوبخط» در زبان فارسی و گفتوگوی روزمره اکثر ما جای گرفته و به این معنا است که دیگر جای خطا در یک کار وجود ندارد. اما به امروز برگردیم، به موضوعی که در مقاله این ماه قصد دارم به آن بپردازم و مرا عجیب به یاد لطیفه دوستی بذلهگو و طنزپرداز در ایام جوانی انداخت! لطیفهای مربوط به شخصی که برای ثبت اختراعش به اداره ثبت اختراعات و اکتشافات مراجعه کرده بود. متصدی از وی میپرسد که چه چیزی کشف یا اختراع کردی، فرد میگوید مگسکشی به صورت قطره چشم که از گیاهان دارویی فلان کوهستان صعبالعبور تهیه کردهام و نحوه کارش هم به این صورت است که اول باید مگس را بگیریم، بعد در هر یک از چشمانش یک قطره به وسیله قطرهچکان مخصوصی که فقط برای این کار ساختهام میچکانیم و چند لحظه بعد مگس را که کور شده، رها میکنیم و چون جایی را نمیبیند، سرش به دیوار میخورد و بعد ضربه مغزی میشود و درجا میمیرد! کارمند میگوید نمیشود همان موقع که مگس را گرفتیم به دیوار بکوبیمش تا بمیرد؟! آقای مخترع بعد از مدتی فکر کردن میگوید به نظرم اینطوری هم بشود! حکایت عجیب و غریب ساماندهی حوزه گندم، آرد و نان در چند دهه اخیر کشور هم همچون این لطیفه است اما متاسفانه نه تنها شیرین نیست بلکه مزهای بسیار تلخ دارد. حداقل در طول بیست سال گذشته که بنده به صورت مستقیم در این حوزه فعالیت دارم، بارها و بارها شاهد سیاستگذاریهای مختلف در زمینه چگونگی پرداخت یارانه بودم و یقین دارم که دوستانی که چنددهه بیشتر از من در این حوزه حضور دارند، به نسبت قدمت حضورشان در این بخش با تعداد دفعات بیشتری مواجه شدهاند. متاسفانه یکی از دلایل بسیار مهم که باعث جلوگیری از آزادسازی کامل حوزه گندم، آرد و نان میشود و عموماً از سوی برخی از تصمیم گیرندگان بر آن تاکید میشود، فشار اقتصادی به اقشار آسیبپذیر جامعه پس از آزادسازی است و به همین دلیل هم هر زمان که قرار میشود در خصوص واقعی شدن نرخها تصمیمی گرفته شود، فوراً پای این قشر مظلوم به میان آورده میشود و به درست یا نادرست، به جای اینکه واقعیتها درنظر گرفته شود، با تصمیماتی احساسی، نرخی اعلام میشود که دردی را از کسی درمان نمیکند... مدتی است که تحت عنوان هوشمندسازی آرد و نان، طرحی در دست اجرا است و ظاهراً قرار است با استفاده از دستگاههای کارتخوان جدیدالنصب در نانواخانه و اتصال سامانههای توزیع آرد به آنها، شیوهای جدید در پرداخت یارانه ایجاد شود. از سوی دیگر نیز قرار است کارتی هوشمند که عملکردش همچون کوپن است، در اختیار مردم قرار داده شود تا با آن کارت بتوانند کالاهای اساسی مورد نیاز خود را تهیه کنند. دردآور است که در زمانهای که در کشورهای همسایه جنوبیمان صحبت از بالاترین سطوح رفاهی است و برای نیازمندان که عموماً خارجیهایی از کشورهای هند، بنگلادش و پاکستان هستند، دستگاههای پخت نان مجانی در بعضی از محلهها تعبیه شده است، ما همچنان به چهل سال قبل و زمان جنگ بازگردیم و این بار به جای کوپن کاغذی، کوپن دیجیتال بدهیم! این کار در صورتی اتفاق میافتد که سالیانه حدود 120 تا 130 هزار میلیارد تومان یا به عبارتی حدود 3 میلیارد دلار فقط در این حوزه یارانه به اشکال مختلف پرداخت میشود. فراموش نکنیم که یارانه با کوپن بسیار متفاوت است. تقریباً در تمام کشورهای دنیا، از فقیرترین تا غنیترین آنها، یارانه به اشکال مختلف پرداخت میشود. یارانه در بهداشت و درمان، یارانه در تحصیل، یارانه در رفاهیات اجتماعی و حتی یارانه نقدی که ماهیانه به حساب هر شهروند پرداخت میشود اما کوپن داستانی جدا دارد. کوپن یعنی جنگ و جبران کمبودهای حاصل از جنگ با مصرف کمتر... کوپن یعنی اقتصادی که ازهم پاشیده شده است... اما در این دوران که ما مدعی سرعت گرفتن قطار پیشرفت در همه زمینهها هستیم، هیچ تعریفی را نمیتوان برای کوپن به کار برد... آقایان مسئول، ۴۴ سال از انقلاب میگذرد و فکر میکنم که دیگر چوبخط آزمون و خطاها پر شده باشد. نیاز نیست راههایی صعبالعبور را طی کرد تا دارویی جدید برای درمان درد نان کشف کرد. راه حل بسیار ساده است. به جای نصب کارتخوان و اتصال سامانهها به یکدیگر و دادن یارانه چندگانه به کشاورز، تولیدکننده آرد و نان و مصرفکننده، میتوان با بهکارگیری سیستمهای موجود بانکداری و با مدیریتی صحیح، همه این یارانهها را تجمیع کرد و به آخرین حلقه که مصرفکننده است، به صورت کارت اعتباری انتقال داد و تمام زنجیره را از مزرعه تا سفره آزاد کرد. البته که باید برای جلوگیری از احتمال ایجاد تورم حاصل از ورود این حجم از نقدینگی به بازار راه حلی مناسب یافت که یقیناً اقتصاددانان خبره گوشهنشین، راههایی برای آن اندیشیدهاند. خواهش میکنم از علمِ عُلمای اقتصاد کشور که شما بهتر از من میشناسیدشان، استفاده کنید! انشاءا... غلامرضا مظاهری