ارسال به دوست  نسخه چاپي 

سُنقُری

چند وقت قبل که تغييراتي در برخي از دستگاه‌هاي اجرايي رخ داد، بعضي از اشخاص رفتند و اشخاص ديگر جايگزين آن‌ها شدند، به ياد مطلبي افتادم که چند‌ ماه پيش در جايي خوانده بودم. اين بود که به فکر افتادم اين دو موضوع را کنار هم قرار داده و در اين مقاله تقديم شما عزيزان نمايم.

 

در روزگاران قديم، نانوايان نه تنها از آرد شناخت کافي داشتند بلکه انواع گندم را هم خيلي خوب ميشناختند. آنها حتي گاهي بدون در نظر گرفتن محل کشت، گندم را دستهبندي ميکردند به گندم لعابدار، گندم چرب لعابدار، گندم قرص خشک، گندم صاف لعابدار، گندم صاف خشک، گندم جرند و گندم آفتزده و خودشان مستقيم از کشاورز يا واسطهاي که نامش «علاف» بود، خريداري ميکردند. بعد از خريد و مخلوط کردن چند نوع گندم با هم، گندم به دست آمده را خودشان به آسياب ميبردند و با شرايطي که بعداً خواهم گفت، تبديل به آرد ميکردند.  

آن دوران هنوز خبري از کارخانههاي آرد امروزي نبود و آسيابها عموماً با نيروي آب کار ميکردند و شايد به همين علت نام آنها آسياب بود. اما موضوع ما به مهمترين بخش آسياب که همان سنگهاي زيرين و رويي معروف در مثالهاست، مربوط ميشود.

سنگهاي آسياب با استفاده از نيروي بيپايان آب، همواره روي يکديگر ميچرخيدند و گندمي را که از بالا به وسيله لولهاي بين اين دو سنگ ميريخت، تبديل به آرد ميکردند. هرچه آسياب بيشتر کار ميکرد، اين سنگها همچون چاقو که هر چند وقت يکبار نياز به تيز شدن دارد، نياز به کاري ويژه پيدا ميکردند که اين کار ويژه اسمش بود سنقري.

 سنقري کردن سنگهاي آسياب، نوعي سنگتراشي ظريف بود که کار هرکس حتي يک سنگتراش حرفهاي هم نبود. قسمت زير سنگ رويي و روي سنگ زيرين، شيارهايي داشت که گندم با تحت فشار قرار گرفتن از جانب اين دو بخش به آرد تبديل ميشد که هر چند مدت يکبار معيوب ميشدند و هرچه کارکرد آسياب بيشتر ميشد، به نسبت مقدار آرد کمتري توليد ميکرد. اينجا بود که آسيابان ميفهميد سنگ آسياب نياز به سنقري دارد چون گندم را له ميکرد و پوست گندم به صورت تکهاي ميماند و نتيجه، آن ميشد که سبوس نسبت به آرد بيشتر ميشد.

 براي مثال اگر صد کيلو آرد آسياب سنقري شده، 12 کيلو سبوس داشت، اين ميزان سبوس در آرد آسياب سنقري نشده ممکن بود به بيش از 30 کيلو برسد و اين تفاوت آرد با سبوس، ضرر بسيار بزرگي بود براي صاحب گندم، مخصوصاً نانوايي که هر روز حدود 300 کيلو آرد لازم داشت.

اما خود سنقري کردن آسياب بدين صورت بود که سنقر با کلنگي دم پهن، شيارهايي دندانهدار و کمعمق و به رديف روي سنگ زيرين و زير سنگ رويي ايجاد ميکرد و بعد از هر بار سنقري، چون اول شنريزه با آرد مخلوط ميشد، سه يا چهار ساعت اول بهجاي گندم، علوفه خرد ميکردند. پس از آن که شنريزهها تمام ميشد، اين بار مجدداً گندم نانوايي، خوراک آسيابي ميشد که نونَوار شده و با دندانههاي تيز شده آماده کار بود.

موضوع آسياباني، سنقري، نحوه توزين و تقسيم آرد و گندم و نظام مالي مابين آسيابان، کشاورز و نانوا در حدود دهه 10 و 20 قرن حاضر در ايران، مباحثي بسيار شيرين است که در قالب اين مقاله نميگنجد و بايد مفصل به آنها پرداخته شود اما همه اين مطالب را گفتم تا برسم به موضوع اصلي که به نوعي با مطالب ابتداي مقاله ارتباط دارد.

اگر با دقت بيشتر به امور جاري در کشور نگاه کنيم، خواهيم ديد که در اغلب حوزهها، يک سستي و سنگيني باعث عدم پيشبرد کارها ميشود. اين سستي و کندي در بيشتر نهادها و سازمانها در تغييرات مديريتي، تصميمگيريها، صدور دستورالعمل، بخشنامه و قوانين کاملاً مشهود است. به قول يکي از بزرگان اقتصادي کشور، برخي از اين وزارتخانهها و سازمانها همچون کشتي قديمي سوراخ شدهاي هستند که مملو از جاشو و ملوان نيز هست و از اين ماه تا ماه بعدي و با سختي فراوان، فقط ميتوانند دستمزد کارکنان خود را از طريق استقراض از بانکها به دست آورند.

امروز اين سستي با اشتباهات صورت گرفته در زمينههاي مختلفي از جمله خدماتي، اجتماعي، بهداشتي و اقتصادي کاملاً نمايان است. متاسفانه برخي از مسئولين عليرغم همه تلاشي که ميکنند، به واسطه بالا رفتن سن، خستگي بيش از چهار دهه کار اجرايي، گاهي کم شدن انگيزه و از همه مهمتر به وجود آمدن فاصله بين آنها و نسلهاي دوم و سوم پس از انقلاب، شايد ديگر نميتوانند چارهاي اساسي براي اين موضوعات مهم بيابند.

 در حوزههاي نقدينگي و ارزي، بهداشت و درمان، صدا و سيما، بازرگاني و کشاورزي، مسکن و شهرسازي و غيره کاملاً ميتوان اين سست شدن و کندي را لمس کرد. يک روز کمبود فلان محصول، روز ديگر افزايش بهمان موضوع، چند روز بعد بالارفتن نرخ بيسار و غيره، موضوعاتي است که شديداً مردم را با مشکل مواجه کرده و ميکند.

هرکس که کمترين آشنايي با اصول مديريت داشته باشد، ميداند که اگر هر اتفاق مثبت و منفي در يک مجموعه به صورت متوالي و پيدرپي رخ دهد، تنها مدير ارشد آن مجموعه باعث آن نبوده و يقيناً ساير مديران زيرمجموعه که مورد وثوق مدير ارشدند نيز در وقوع آن اتفاقها دخالت دارند.

اگر با دقت برخي از مشکلات چند وزارتخانه مهم بررسي شود، خواهيم ديد که اين کند شدن دندانههاي سنگ آسياب اين وزارتخانهها، از بيش از 12 سال قبل شروع به خودنمايي کرده و متاسفانه از چهار دولت قبل تا کنون، هيچيک به فکر نوسازي و ترميم نبوده است.

به عنوان يک شهروند ساده از همه تصميمسازان و تصميمگيران کشور عاجزانه خواهش ميکنم فکري به حال سنقري کردن دندانههاي کند شده وزارتخانهها و سازمانهايي که مسئوليت مستقيم در رزق و روزي، سلامت و بهداشت و رفاه مردم دارند، کرده و به جاي اينکه يک نفر را تغيير دهند و نفر ديگري را جايگزين کنند، جريانهاي حاکم در آنها را سروسامان دهند چرا که برخي از اين جريانها به اخلاقيات اجرايي و اداري در اين سازمانها تبديل و با گذشت زمان نهادينه شدهاند و به هر تعدادي هم که مدير تغيير يابد، اين جريان است که با گذشت زمان، مديران را نيز با خود همراه ميکند. به قول فرمايش زيباي مولاي متقيان حضرت علي (ع): فرزند زمان خويش باشيد.                                                                                                                                                                                                                                                                                                    

                                                                                                                                                         ان شاءا...   

                                                                                                                                                    غلامرضا مظاهري