ارسال به دوست  نسخه چاپي 

جام جهانی

چندی پیش که هفتمین همایش سالانه آسیابانان کشور برگزار شد، یکی از رسوم بسیار زیبای فرهنگ ما که قدردانی از پیشکسوت است نیز در آن روز به جا آورده شد. از نظر من، این بخش از همایش یکی از بهترین قسمت‌های برنامه بود و اگر دقت کرده باشید، به جای استفاده از فعل «اجرا شدن» از «به جا آورده شدن» استفاده کردم چرا که معتقدم این قسمت از برنامه، نوعی عبادت بود. پس از فرصت استفاده می‌کنم و به برگزارکنندگان آن مراسم علی‌الخصوص استاد ارجمند جناب دکتر یزدجردی، دستمریزاد می‌گویم. البته از سخنرانی بسیار احساسی جناب مرتضوی نیز نباید غافل شد. گوش دادن به آن بخش از سخنانشان که در خصوص مرحوم حاج غلامرضا یزدجردی و مرام پهلوانی و مرشدی آن مرحوم بود، مرا غرق در خاطرات کرد.

 

 

یادم آمد که در گذشته‌های نه چندان دور، این کشور چقدر انسان‌های شریف گوش‌نشکسته داشت که حتی لحظه‌ای روی تشک کشتی نرفته بودند اما همچون بسیاری از پهلوانان گوش‌شکسته ‌کشتی کشور، با مرام و منششان، آنان نیز پهلوان بودند.

خیلی زمان از آن روزها نمی‌گذرد که همه کسبه به امید خدا روزشان را شروع می‌کردند و چه زیباتر بود کار آن مغازه‌داری که ترازو داشت و شاهین ترازوی دو کفه‌اش، همیشه به سمت مشتری سنگینی می‌کرد. چرا که معتقد بود روزی‌رسان خداست و اگر کفه ترازو به سمت وزنه‌ها بچربد، حق‌الناس است و خداوند از حق خود می‌گذرد اما از حق‌الناس نمی‌گذرد.

اگر اغراق نکرده باشم، فکر می‌کنم که بیش از 90 درصد از کسبه کوچه، خیابان و بازار شهرها، همین افراد بودند؛ آن‌هایی که صبح‌های زود با صدای بلند، بسم ا... الرحمن الرحیم می‌گفتند و کرکره آهنی پرسروصدای مغازه را بالا می‌دادند و اولین کارشان رسم زیبای آب و جارو کردن جلوی درب مغازه خود و گاهی هم همسایه هنوز نیامده‌شان بود. معرفت را هر روز صبح با چهارپایه‌هایی که جلوی مغازه می‌گذاشتند، می‌شد با تمام وجود لمس کرد. چهار‌پایه‌ای که نشان از دشت کردن داشت و با خرید اولین مشتری، به داخل مغازه برده می‌شد و اگر هنوز همسایه‌ای چهارپایه بیرون مغازه داشت، همه سعی می‌کردند مشتری بعدی خود را به آن سو روانه کنند تا همسایه و همکارشان نیز دشت صبحگاهی کند.

چند روز دیگر، بیست و دومین دوره از جام جهانی فوتبال برگزار می‌شود. به اینکه چرا و چگونه در کشوری برگزار می‌شود که بسیار کوچک‌تر از یک استان کشور ما است، کاری ندارم و از کنارش می‌گذرم چون هدفم از نوشتن این مطلب چیز دیگری است.

به احتمال زیاد اگر از اهالی فوتبالی کشور سؤال شود که شرکت‌کنندگان، کشورهای محل برگزاری، قهرمانان و نایب قهرمانان بیست و یک دوره گذشته جام‌های جهانی را برای شما نام ببرند، برایشان خیلی سخت نیست و با کمی ‌بالا و پایین می‌توانند با درصدی اختلاف این اطلاعات را بازگو نمایند اما اگر از مردم عادی این سؤال پرسیده شود، یقیناً اطلاع دقیقی نخواهند داشت اما بعید است که از آن‌ها در مورد بیشترین قهرمانی کشورها در این جام سؤال شود و آنان به اتفاق از برزیل، ایتالیا، آلمان، آرژانتین و فرانسه نام نبرند و از کشور برزیل در فوتبال، همچون یک اسطوره یاد نکنند.

در طول 92 سال برگزاری جام جهانی در دنیا، فقط 79 کشور در 22 دوره آن شرکت داشته‌اند و از این 79 کشور، 5-6 کشور زبانزد خاص و عام‌اند و از این 6-5 کشور هم به یقین می‌توان گفت که فقط برزیل نامش جاودانه‌تر از سایر کشورها است. من کارشناس فوتبال نیستم اما به عنوان علاقه‌مندی که حدود 50 سال در کنار سایر کارهایم با فوتبال نیز آشنایی داشته‌ام، می‌توانم بگویم که دلیل این شاخصه کشور برزیل در فوتبال، چند مؤلفه در کنار یکدیگر است. اکثریت قریب به اتفاق بازیکنان کشور برزیل در تمام ادوار با کمترین امکانات فوتبال را شروع کرده‌اند، تیم فوتبال برزیل، بسیار فنی و زیبا بازی می‌کند، به یاد ندارم که این تیم ناجوانمردانه بازی کرده باشد، در تیم ملی برزیل در همه دوران اگر هم افراد خاصی مانند پله، زیکو، رونالدو و غیره شاخص بوده‌اند اما همه آن‌ها در خدمت تیمشان بودند و هرکس که با فوتبال آشنا است، می‌داند که ‌همیشه تیمی برنده است که همه بازیکنانش در اختیار تیم باشند.

از فوتبال خارج شویم و بازگردیم به موضوع نان خودمان که این روزها فکرها را به خود مشغول کرده است. اگر همایشی برگزار می‌شود و در آن از پیشکسوت و کارخانه و مسئول فنی تقدیر شده و یاد و خاطره درگذشتگان صنوف مختلف و مرتبط در آن گرامی ‌داشته می‌شود، تماماً به خاطر نانی است که قرار است در سفره این ملت مظلوم بنشیند و قوت لایموت شود؛ ملتی که با تغییر در اندازه، وزن و قیمت نان، متوجه می‌شد که هر چند سال یک‌بار دولت‌ها برای نان، سیاستی جدید را پیشه کرده‌اند اما در این مرحله مثل اکثر دست اندرکاران این حوزه، نمی‌داند که قرار است چه اتفاقی برای نان بیفتد و فقط دستگاه جدید کارتخوانی را در نانوایی می‌بیند و هر بار که با آن دستگاه کارت می‌کشد، در دل می‌گوید خدا خیر کند، این‌بار چه نقشه‌ای برایمان کشیده‌اند؟! یکی از سخنرانان همایش آسیابانان، آقای جلال، مشاور وزیر اقتصاد و مجری اصلی طرح جدید یارانه نان بود که متأسفانه آب پاکی را روی دست همه ریخت و گفت: «آزاد‌سازی کلی، قله است و اجرای این طرح کارتخوان هم شروع حرکت به سمت قله است.» آیا پس از چهل و سه سال، دوباره قرار است آزمون و خطایی دیگر در این حوزه رخ دهد؟! تاکنون از هر یک از بزرگان صنوف مرتبط با نان در مورد این طرح سؤال کردم، از عاقبت آن اطلاعی نداشت و ظاهراً مجریان طرح که چند نفری بیشتر نیستند، کمتر اعتقاد به مشورت گرفتن و کار تیمی ‌دارند! ما ملت ایرانیم و کسبه ما از شریف‌ترین انسان‌ها هستند، برای رعایت حق‌الناس اگر بلد نیستیم پا جا پای پهلوانان خود بگذاریم، اقلاً مثل فوتبال برزیل، یک «تیم» باشیم. فنی، زیبا، جوانمرد و گروهی، فقط به عشق ملت خود بازی کنیم.

ان‌شاءا...

غلامرضا مظاهری