ارسال به دوست نسخه چاپي
یارانه گندم، آرد، نان و نانینو
داستان آرد از موضوعاتی است که به قول بزرگی در صنعت سینما که سخنی در مورد موضوعات کمدی نقل کرده، اگر از نزدیک به آن نگاه کنیم گریهدار است و اگر از دور نظارهگر باشیم خندهدار به نظر میرسد. تا آنجا که شنیدهام، تهیه آرد از سوی نانوایان پیش از انقلاب کاملاً به صورت آزاد بوده است. دوست عزیز و سینهسوختهام در نانواخانه تهران، برایم تعریف میکرد که آن دوران، نانوایان تهرانی یا با مراجعه مستقیم به آسیابهای آن زمان که بعدها تبدیل به کارخانههای امروزی شدند، آرد مورد نیاز خود را تهیه میکردند یا از طریق اشخاصی که واسطههای کارخانهها بودند این کار را انجام میدادند.
اما انقلاب که شد، چون هنوز کارها به درستی نظاممند نشده بود، نانوایان برای تهیه آرد خود به اتحادیه مراجعه میکردند و از نمایندگانی که از طرف کارخانههای آرد در آنجا حضور داشتند، خرید میکردند. در ذهن برخی از نانوایان قدیمی هنوز هم خاطره دفاتر بزرگ حساب و کتاب کارخانهها که روی پیشخوان این نمایندگان بود، باقی مانده است. با شروع جنگ خانمانبرانداز تحمیلی و سهمیهبندی گندم و آرد و تشکیل شورای آرد و نان، رویه فروش آرد تغییر کرد. ما که آن دوران در این حوزه نبودهایم اما آنچه از ظواهر امر مشخص است، عدهای از عقلا دور هم نشسته و همه زوایای امر را سنجیدهاند و سهمیهها را بر مبنای 33 ری یا 390 کیلو که بعدها به واسطه وزن کیسههای چتایی که 80 کیلوگرمی بوده، 400 کیلو در روز یا 5 کیسه تعیین کردهاند و خوشبختانه پس از مدتی به دلیل رفاه حال کارگران نانوایی و حمل، این کیسهها به 40 کیلوگرمی فعلی تبدیل میشود. متعاقب آن سهمیهبندی، کارتهایی مقوایی مطابق با سهام نانوایان در شرکت تعاونی تهیه میشود. بعد از مدتی آن کارتها هم جای خود را به حوالههای کاغذی میدهند. حوالههایی که هر ماه از طریق پست به درب دکان نانوایان تحویل داده میشد و نانوا با در دست داشتن آن حواله و مراجعه به بانک و واریز وجه از سهمیه ماهیانه خود که معمولاً به سه دهه تقسیم شده بود، بهرهمند میشد. البته در طی این دوران، چندین بار نانوایان جدیدی تحت عنوان نانوایان آزادپز به جرگه نانواخانه افزوده میشدند و با گذشت زمان همچون سایر نانوایان، سهمیهدار میشدند. اوایل سال 1384 پس از انحلال سازمان غله، موضوع گندم و آرد به شرکت بازرگانی دولتی ایران سپرده شد و مدیران وقت تشکیلات جدید، به اصلاح امور حوالهها پرداختند زیرا از نظر آنها عملیات چاپ حواله بسیار زمانگیر بود و این در صورتی بود که در برخی از موارد، عملیات پستی نیز با مشکلاتی مواجه میشد. لذا کارت هوشمند آرد به میان آمد و نانوا با در دست داشتن کارت هوشمند به بانک مراجعه میکرد و با اعلام کد خود، سهمیهای را که از قبل برایش تعیین شده بود، تهیه میکرد. این کار علاوه بر اینکه عملیات چاپ حواله و پست را حذف کرده بود، به کار سرعتی چند برابری داده بود. در مرحله آزادسازی و هدفمندی یارانهها در سال 1389، به طور کل همه چیز رها شد و نانوا نیز اختیار آن را داشت که به طرق مختلفی همچون خرید مستقیم از کارخانه یا از واسطهها یا شرکت تعاونی، آرد خود را تهیه نماید. تا اینکه از نیمه دوم سال 1392 دوباره سهمیهبندی احیا شد و مدیریت و هدایت کار مجدداً در اختیار شرکتهای وقت غله با سیستم جدید حوالههایی که اینک نانوا میتوانست از طریق اینترنت و از منزل آن را صادر کند، قرار گرفت. این رشته سر بسیار درازی دارد و تا به امروز که موجود جدیدی به نام نانینو به پر و پای نان و نانوا پیچیده است، همچنان ادامه دارد و آنچه را مخصوصاً در متون بالا ننوشتم، موضوع میزان یارانه یا سوبسید در این حوزه بود که به مراتب هر چه زمان به جلو میآمد مبلغ سالیانه آن نیز دها و صدها و هزارها برابر میشد. استاد فقید، مرحوم مغفور فریدون خان مشیری، شعری بسیار زیبا و پر رمز و راز دارد که به گرگ درون معروف است. چند روز قبل که دوستی عزیز و فرهیخته فیلمی در حدود دو دقیقه از خواندن این شعر از سوی این استاد بزرگ ادبیات فارسی برای من فرستاد، در هنگام دیدن این فیلم که شاید از قبل نیز بارها آن را دیده بودم و به همین نسبت دهها بار هم این شعر را خوانده بودم، متوجه شدم که موضوع این شعر به غیر از موضوع اصلی که در مورد نفس انسان است، میتواند در بسیاری از موارد دیگر نیز صدق کند. علیالخصوص همین یارانه نفرین شده نان که همه از آن شاکیاند. دولت در دانش، تولید در اندازه نبودنش و مردم از ندیدنش و قانع نبودن از نحوه و میزانش. برای اینکه کمی از این فضا خارج شویم با اجازه از روح آن فقید سعید از آن شعر در این مقوله استفاده و تفسیر به رأی میکنم. «گفت دانایى که گرگى خیرهسر / هست پنهان در نهاد هر بشر لاجرم جارى است پیکارى بزرگ / روز و شب مابین این انسان و گرگ زور بازو چاره این گرگ نیست / صاحب اندیشه داند چاره چیست اى بسا انسان رنجور و پریش / سخت پیچیده گلوى گرگ خویش اى بسا زورآفرین مردِ دلیر / مانده در چنگال گرگ خود اسیر هرکه گرگش را دراندازد به خاک / رفته رفته مىشود انسان پاک هرکه با گرگش مدارا مىکند / خلق و خوى گرگ پیدا مىکند هرکه از گرگش خورد دائم شکست / گرچه انسان مىنماید، گرگ هست در جوانى جان گرگت را بگیر / واى اگر این گرگ گردد با تو پیر روز پیرى گر که باشى همچو شیر / ناتوانى در مصاف گرگ پیر اینکه مردم یکدگر را مىدرند / گرگهاشان رهنما و رهبرند اینکه انسان هست این سان دردمند / گرگها فرمانروایى مىکنند این ستمکاران که با هم محرمند / گرگهاشان آشنایان همند گرگها همراه و انسانها غریب / با که باید گفت این حال عجیب» بارها در مقالات خود نوشته و اعتقاد قلبی دارم که مشکل یارانه این حوزه را میتوان با استفاده از تجربیات سایر کشورها حل کرد. یقین دارم که در بحث یارانه باید از روی دست دیگران نگاه کنیم. حتماً در سایر کشورها نیز یارانه به تولید و مصرف پرداخت میشود اما در جای مناسب خود! فقط کافی است همتی کرد و وزارتخانههای امورخارجه، جهاد کشاورزی، دارایی، تجارت و مرکز آمار ایران و سایر نهادها و سازمانهایی که به نوعی با موضوع مرتبطاند ابتدا تحقیقاتی وسیع از چند کشور که مشکلاتی مشابه ما داشتهاند، صورت دهند و بعد از آن با ایجاد بانک اطلاعاتی دقیق و واقعی از میزان تولید و مصرف، یک بار برای همیشه مشکل نحوه پرداخت یارانه بدینصورت را مشخص نمایند و از دست این گرگ پیر که امروز تبدیل به اژدها شده است، خلاص شوند. ان شاءا... غلامرضا مظاهری